اتوبوس به ايستگاه رسيد و پس از توقف براي پياده شدن مسافر ، احساس كردم ارتفاع آن كم شد و پس از بسته شدن درب ها ، ارتفاع آن به حالت اول برگشت و به راه خود ادامه داد.
چند سال قبل رفتم تهران و با آدرسي كه داشتم اداره تامين اجتماعي را پيدا كردم تا امور اداري مربوط به استراحت پزشكي همسرم را انجام دهم.
ساعت كاري كه شروع شد و فرمهاي مربوطه را تكميل كردم ، براي يك تاييديه بايد به شركت مورد نظر مراجعه مي كردم تا تاريخ شروع ( ورود به مرخصي) و اتمام ( بازگشت به كار) را طي يك مكاتبه از شركت به تامين اجتماعي اخذ و تحويل دهم.
يك نكته: در مكاتبات اداري تاريخ ابتدا و انتهايي كه قيد مي شود دقت كنيد در بين اين دو كلمه " تا " با كلمه " الي " متفاوت است.
مثلا" از تاريخ 1/3/98 تا 10/3/98 يعني 9 روز مرخصي و شروع به كار 10/3/98 مي باشد ولي اگر نوشته شود از تاريخ 1/3/98 الي 10/3/98 يعني 10 روز مرخصي و شروع به كار 11/3/98 مي باشد.
به هر حال تا نامه ي تاييديه گرفتم و با پيك موتوري خود را به تامين اجتماعي رساندم ، ساعت كاري در حال اتمام بود و نامه نگاري ها و چك بانكي نوشته شد و براي آخرين مرحله بايد اين چك با نامه به دبيرخانه مي بردم تا شماره و تاريخ در آن قيد شود كه بتوان آن چك را وصل كنيم.
در اين جا ساعت كاري تمام شد و مسئول دبيرخانه سيستم را خاموش و اصرار هاي من درخصوص ثبت نامه به جايي نرسيد و هرچه خواهش كردم كه اگر اين نامه ثبت نشود من و خانواده ام و يك خانواده ي ديگر بايد امشب را در تهران بسر ببريم و چون جايي نداريم براي ما خيلي سخت و مشكلاتي به همراه دارد ، فايده اي نداشت كه نداشت و مسئول مربوطه رفت كه رفت.
در اين حين كه خيلي نااميد شدم ، يك لحظه فرد ديگري از همكاران ، من را صدا زد و گفت من صبر مي كنم تا نامه ي شما ثبت شود و سيستم را روشن كرد و پس از ثبت ، نامه را تحويل من داد.
قبل از خداحافظي به اوگفتم كه ما همديگر و نميشناسيم و به احتمال زياد شما هم هيچ گاه به من برخورد نخواهيد كرد تا اين لطف شما را جبران كنم ولي اين رفتار شما براي خود من چندين بار اتفاق افتاده كه با اندك كمكي از طرف من مشكل يك شهرستاني را حل كردم كه او مجبور نشود شب را در شهري غريب با هزينه هاي زياد تحمل كند و به يقين ايمان داشته باش كه در جايي كه فكرش را نمي كني كسي پيدا خواهد شد كه مشكل تو را حل كند.
هميشه برايش آرزي خير دارم و به اين ضرب المثل ايمان دارم كه
تو نیکی می کن و در دجله انداز
که ایزد در بیابانت دهد باز
انسانها معمولا" در مدت زماني كه در اين دنيا زندگي ميكنند در برخي موارد دچار لغزش و گمراهي از مسير هدايت برايشان اتفاق مي افتد كه ميتواند براي آنها تباهي و گمراهي به دنبال داشته باشد.
انسانها با فطرت پاك و سرشتي هدايت جو هميشه خود را در مسير محاسبه قرار مي دهند و با اندك انحرافي ، سعي در جبران عمل ناپسند خود برمي آيند تا از مسير هدايت جدانشده ، تا مجددا" در راه اصلي و هدايت يافتگي قرار گيرند.
به راستي فرمول لغزش چيست و در چه مواقعي احتمال اين انحراف وجود دارد؟
بزرگان سه زمان و در سه حالت براي لغزش در نظر گرفته اند كه هر انسان با دقت در اين مواقع مي تواند خود را از اين مراحل به سلامت عبور دهد.
1_ شدت
هرگاه سختي ها بر انسان زياد شود و به زباني ساده تر شدت مشكلات زياد شود ، احتمال بروز لغزش در انسان بيشتر مي شود.
2 _ كثرت
هرگاه تعداد زيادي از اسانها عملي را انجام دهند ، فرد احساس مي كند اين عملي درست و بجايي است و او هم با انجام همان رفتار بدون تفكر ، دچار لغزش مي شود.
3_ خلوت
وقتي هيچكس شاهدي بر رفتار انسانها نباشد ، اعمالي از افراد حادث مي شود كه به يقيق در حضور ديگران از انجام آن جلوگيري مي كنيم.
يه روز بعد از ظهر رفتم سركار. قبل ورود به اتاق مشاهده كردم يك عدد هندوانه بزرگ كنار درب رييس روي زمين گذاشته بودند و منتظر بودن جناب ، قدم رنجه فرموده تا پيش پايش سلاخي كنند.
هوا گرم بود و من هم از اين هندوانه سبز و بزگ، سر بزيري آموختم و به اتاقم كه ديوار به ديوار اتاق رييس بود رفتم و مشغول كار شدم.
هر چند دقيقه چشمي چرخاندم تا اگر همكاري سيني به دست با بشقابي كه قاچي هندوانه را در ميان دلبري كند ،وارد شود.
چند ساعتي كار كردم ولي از هندوانه خبري نشد كه نشد.
با خود گفتم حتما رييس هندوانه را با خودش برده خونه ، تا با اهل و عيال نوش جان كنند .(بالاخره رييس ه و ميتونه )
كارم تمام شد و در حين خروج از اداره ، متوجه بشقابهاي خالي شدم كه گوشه اي گذاشته اند و چاقو ها و چنگالهايي آغشته به هندوانه ، حكايت از جنايتي دارد كه دوستان مرتكب شدند.
ولي چرا كسي به فكر من نبود؟؟؟
خيلي به اين موضوع فكر كردم و براي خودم تحليل كردم كه چرا كسي به من هندوانه اي نداد؟
در آخر به نكاتي رسيدم كه صحت و سقم آن را به شما واگذار مي كنم. شايد با راهنمايي هاي شما عزيزان كمي تفكرم بهبود يابد.
1_ اگر خيلي آرام و مرتب مشغول شويد و فكرتان را فقط به كارتان معطوف سازيد ،از مزايايي كه ديگران بهره مند مي شوند ، بي نصيب خواهيد شد.
2_ در هر كاري كه انجام ميدهيد بخشي از وقتتان را كسب اطلاع از محيط اطرافتان داشته باشيد، تا سرتان بي كلاه نباشد.
3_ اگر نتوانيد امتيازي كسب كنيد ، احساس ضعف و ناتواني و دست و پا چلفتگي در شما بوجود مي آيد كه برايتان ناخوشايند خواهد بود.
4_در اين بين هيچكس مقصر نيست ولي چرا من را كسي نفهميد؟
درباره این سایت